Pages

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

پارو

باسم الله الرحمن الرحیم 

تو پیاده رو راه می رفتم که مادر پیری با چادر سر خورد و افتاد زمین راستی چرا دیگه آدما برفا رو پارو نمی کنن؟  
این سوال رو از چند نفر پرسیدم
یکی گفت :آره ، راست می گی ، اون قدیما همه جلو خونه ها و مغازه هاشون رو پارو می کردن و شروع کرد از اون قدیم ندیما گفتن که آره قدیما خیلی صمیمیت بود خانواده ها دور هم جمع می شدن کرسی بود .......
آخرش ازش پرسیدم خوب حاجی چرا خودتون جلو مغازتونو پارو نمی کنین ؟
سرش رو انداخت پایینو گفت : خوب دیگه ...


یکی دیگه گفت : بابا الان پارو خیلی گرونه مخصوصا الان که یارانه ها رو برداشتن .
گفتم : آقا من خودم می رم برات پارو می خرم 
عصبانی شد و گفت پولت رو به رخ من می کشی 
من سرمو انداختم پایینو گفتم خیلی براتون متاسفم 

همین جور رو برفا راه میرفتم که رفتم تو فکر
یاد حرف یه بنده خدا افتادم که تعریف می کرد : قبلا مردم تو موقع سرما ماشیناشونو می کشیدن بیرون و می رفتن کسایی رو که تو سرما موندن رو صلواتی می رسوندن ولی حالا تاکسی ها حتی موقعی که ترافیکه هم مردم رو نمی رسونن.
راستی ، چرا همه می گن قبلا این جوری بود و اون جوری بود ؟ 
ببینم تو خودت چرا کاری نمی کنی ؟


تو کز محنت دیگران بی غمی    نشاید که نامت نهند آدمی

۱ نظر:

صابر گفت...

ارزش ها و زد ارزش ها ، مسئله این است!
بدون تردید ارزش های دیروز جامعه ی ما ، ارزش های امروز این جامعه نیست!
و هم چنین زد ارزش ها...
و دقیق تر اگر بنگریم جای ارزش های و زد ارزش های دیروز و امروز در جامعه ی ما تغییر کرده است!
حرکتی که شروع کرده اید بسیار عالی ست!
" من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خویشتنی
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد!"